نعــنا



دو سه روز پیش که اتفاقی برای کپی گرفتن یک سری مدارک رفتم کافی نت، چند نفر برای پرینت گرفتن کارت ورود به جلسه کنکور اومده بودن. اصلا باورم نمیشه 6 سال از زمانی که من کنکور دادم گذشته باشه. اون جوری که اتفاقای روز قبل کنکور رو یادمه، یادم نیست دیروز ناهار چی خوردم. 

داشتم فکر می‌کردم سال کنکور  برای من برخلاف خیلیا جزو بهترین و تکرار نشدنی ترین سالهای زندگیمه. توی این سال خیلی اتفاقا رو برای اولین بار تجربه کردم که پیش از اون به خاطر بچه بودن یا چیزایی از این دست اجازه شو نداشتم. سه تفنگدار(سه کله‌پوک بقیه)، اردوی عید مدرسه، کلاسای دیفرانسیل، فیزیک و معارف و. .آقای راننده سرویس سال پیش دانشگاهی و داستانهای گم شدن هامون، کتابخونه رفتنای بعد مدرسه، آزمونهای قلم چی و از همه جذاب تر تفریح روز قبل کنکور که لحظه به لحظش جزو خاطرات فراموش نشدنیه. اما امروز که کنکور تموم شد، به این نتیجه رسیدم الان اصلا کشش تحمل همچین استرسی رو ندارم. یه چیزی حدود 2 ماه منتظر بمونی تا ببینی نتیجه یه سال یا بهتر بگم 4 سال تلاشت چی میشه. به نظرم هر چیزی یه سنی داره و وقتی اون سن بگذره انجامش تبدیل میشه به سخت ترین ماراتن دنیا، هرچند قبلا اونقدرا هم سخت نبوده باشه. البته که این نظر منه و خیلی احتمالش هست که اشتباه باشه.


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها